چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

هرگز حضورِ حاضرِ غایب شنیده ای؟!
من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است،...
سعدی

۵۱ مطلب با موضوع «در ستایشِ زندگی» ثبت شده است

بسیار برایم پیش می آید که ناخودآگاه تحت تاثیر حرف های دیگری قرار میگیرم. (هر چقدر هم آدم بخواهد خودش را با دیگری مقایسه نکند، نمیشود. آدم حداکثر میتواند خودش را تغییر دهد. تغییر دیگران حداقل از عهده من یکی خارج است.) دیگران می آیند و ناخودآگاه و در اکثر موارد ناخواسته به ما اضطراب و استرس وارد میکنند.
نقل قولی است از سنت آگوستین که میگوید: "این گناه است که شخصی را بر پایه شغل او قضاوت کنیم." من فکر میکنم که میشود از این حرف حتی اینطور استنباط کرد که به هیچ عنوان کار درستی نیست که خودمان را با دیگری (حتی بغل دستیمان) مقایسه کنیم.


  • امیرحا فظ

هم اتاقیم توی فیس بوکش عکس شخصی رو به من نشون میده که یک زمانی جمعه ها با هم توی آزمون قلمچی شرکت میکردند. در موردش میگه که تستهای ریاضی و فیزیک رو فقط با نگاه حل میکرد، همیشه هم نیم ساعت زودتر از سر آزمون بلند میشد و رتبه اش یک رقمی بود. بعد از قبولیش در دانشگاه شیراز از اونجا انصراف میده و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میره. هم اتاقیم میگه، من همیشه بهش حسودیم میشه که چقدر یک آدم میتونه پولدار و با استعداد و باهوش باشه. من در جواب بهش گفتم که خوب به خودت نگاه کن، مطمئنم تو هم یه چیزایی داری که اون نداره.

اصولا مقایسه خود با دیگری، مخصوصا شخص دیگری  که فقط از طریق دنیای مجازی بهش دسترسی داریم کار اشتباهیه. بعد هم اینکه خدا، هستی یا هر چی که اسمش رو بذاریم حتما یک دلیلی برای وجود ما داشته، که ما رو به وجود آورده، اینکه شخصی در فلان آزمون، فلان رشته، فلان دانشگاه، فلان جایگاه، آدم موفق تری به نظر میرسه دلیل بر این نیست که این آدم شخصیت والاتری نسبت به دیگران داشته باشه. به نظرم اینها همه ظواهر دنیایی هستند، اینها کفهایی هستند که روی آب دریا را پوشانده اند. به قول مولوی جان:

کف دریاست صورت های عالم

ز کف بگذر اگر اهل صفایی،...

*. عکس: فیلم سینمایی Hugo

  • امیرحا فظ

مامان میگه: وقتی شماها میشینید پای سفره و غذا میخورید، من از غذا خوردن شماها لذت میبرم.

  • امیرحا فظ

املت گوجه بادمجانی که امشب درست کرده بودم شور شده بود. س دو تا لقمه خورد و گفت من سیرم! من و ح به خوردنمان ادامه دادیم. به آخرهای غذا که رسیدیم، عذرخواهی کردم، گفتم ببخشید که شور شده. س گفت: آره خیلی شور شده، من روم نشد بگم، خوب شد خودت گفتی، ولی ح همچنان به خوردن ادامه داد و گفت: تا حالا تو عمرم املت به این خوشمزگی نخوردم،...

من هم فکر کردم که شاید دوست داشتن به همین معنی باشد که بتوانی غذای شور را بخوری و اتفاقا از خوردنش لذت ببری،...

  • امیرحا فظ

دو سال پیش در مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم فجر از رضا کیانیان تجلیل شد. در این مراسم، او حرف هایی زد که برای من خیلی جالب و شنیدنی بود. او  از شانس و بخت خوبش در زندگی گفت. او فهمیده بود که زندگی ما آدم ها خیلی بیشتر از اونی که فکرش رو میکنیم به شانس بستگی داره.

 بعضی جاها بوده که با اینکه خیلی تلاش کرده ام، نتیجه ای برایم حاصل نشده، و در عوض جاهای زیادی هم بوده که بدون ذره ای تلاش، چیزهایی نصیبم شده که خودم را مستحق داشتنش نمیدانسته ام. حالا رسیده ام به اینکه، درست نیست اینکه بخواهیم زندگی را جدی بگیریم. اینکه خودمان را مسئول همه چیز بدانیم و بخواهیم به خودمان زیادی سخت بگیریم.

باید اعتراف کنم که من هم مثل رضا کیانیان در همیشه ی زندگی ام، خودم را آدم خوش شانسی میدیده ام. خلق و خویی که دارم، پدر و مادری که دارم، خانواده ای که در آن متولد شده ام. دوستانی که در مسیر زندگی ام قرار گرفته اند. مدیر بسیار خوب دبیرستانمان، استاد درس فیزیک 1 در دانشگاه، همه و همه، چیزهایی هستند که می توانستند نباشند. ولی خدا را شکر که بودند و در بودن من به بودنشان ادامه میدهند.

*. ویدیوی تجلیل و بزرگداشت رضا کیانیان

  • امیرحا فظ

توی صف سلف پشت سرم بود. نمی شناختمش.

سلام کرد و پرسید: ادامه تحصیل توی ایران فایده ای هم داره؟

بهش گفتم بستگی به این داره که چجوری به زندگی نگاه کنی.

لبخند زد، گفت: جوابت برایم قانع کننده بود!

واجب شد عکسی که همیشه توی کیف پولم دارم رو نشونش بدم، بهش گفتم به نظرت این شکل چیه؟

اول خندید، بعد نگاهم کرد و گفت: فیل توی شکم مار بوآ؟! :)

*.عنوان و عکس: شازده کوچولو- ترجمه محمد قاضی.

  • امیرحا فظ

"آنکس که با شور باخته است، به اندازه ی کسی که شورش را باخته است، نباخته است،..."

کی یر کگارد

خودم نوشت:

شکست های همراه با اقتدار را به پیروزی های حقیرانه ترجیح میدهم،...

  • امیرحا فظ

*. برایم نوشت:

I really understand your situation but you need to read more and more and put more efforts on it

**. مولوی نوشت:

دوست دارد یار این آشفتگی        کوشش بیهوده به از خفتگی

اندرین ره می‌تراش و می‌خراش        تا دم آخر دمی فارغ مباش

  • امیرحا فظ