چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

هرگز حضورِ حاضرِ غایب شنیده ای؟!
من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است،...
سعدی

۷ مطلب با موضوع «هنر» ثبت شده است

یک آقای محترمی از میان کاندیداهای ریاست جمهوری، آمده‌اند و در مورد کنسرت نظر داده‌اند. من نمیدانم ایشان در طول عمر شریفشان به کنسرت رفته‌اند یا خیر، اما خودشان معتقدند که کنسرت بر دو نوع است، کنسرت هنجارمند و کنسرت هنجارشکن. ایشان برای موضوع کنسرت به هیچ عنوان اهمیتی قائل نمی‌شوند و شکم گرسنه فقرا را یادآور می‌شوند.

البته که برای هر انسان اخلاقی، شکم گرسنه فقرا اهمیت فراوان دارد. اما من همزمان به چیز دیگری فکر می‌کنم. به نظر من در یک جامعه‌ی کمی توسعه یافته، سیر شدن شکم  فقرا می‌تواند با برگزاری کنسرت ارتباط داشته باشد. نه، منظورم برگزاری کنسرت‌های خیریه نیست.

در این پادکست کوتاه، دکتر الهی‌قمشه‌ای از هنر و از زیبایی صحبت می‌کنند. ایشان عقیده دارند که در محضر هنر و در محضر زیبایی، انسان به خودش اجازه نمی‌دهد که به زشتی روی آورد. دقیقا خاصیت هنر همین است که روح انسان را اعتلا می‌دهد و او را اخلاقی‌تر می‌کند.

چه کسانی به کنسرت می‌روند؟ مطمئنا به غیر از عده خیلی کمی افراد فقیر، افراد به نسبت پولدار و دارای قدرت جامعه. به نظر من اگر در جامعه فضایی ساخته شود که چنین افرادی بیشتر به کنسرت بروند و در مجاورت هنر واقعی قرار گیرند، هنر تاثیر خودش را بر آن‌ها می‌گذارد و آن‌ها را به آدم‌های اخلاقی‌تری تبدیل می‌کند. در این صورت است که وقتی به دوراهی می‌رسند که یک طرفش خوردن حق دیگران است، در اثر تاثیری که از هنر گرفته‌اند خودشان را به سمت زشتی سوق نمی‌دهند و ارزش و کرامت انسانی خود را پایمال نمی‌کنند. روح آدم‌ها در فضای آکنده از هنر تغذیه می‌شود و تنها چنین روحی می‌تواند به دنبال تحقق عدالت و احقاق حقوق مظلومان باشد.

فقط یک سوال برای من باقی ماند، اینکه کنسرت علیرضا قربانی، هنجارمند است یا هنجارشکن؟!

  • ۲ نظر
  • ۲۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۲۴
  • امیرحا فظ

دو سال پیش در مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم فجر از رضا کیانیان تجلیل شد. در این مراسم، او حرف هایی زد که برای من خیلی جالب و شنیدنی بود. او  از شانس و بخت خوبش در زندگی گفت. او فهمیده بود که زندگی ما آدم ها خیلی بیشتر از اونی که فکرش رو میکنیم به شانس بستگی داره.

 بعضی جاها بوده که با اینکه خیلی تلاش کرده ام، نتیجه ای برایم حاصل نشده، و در عوض جاهای زیادی هم بوده که بدون ذره ای تلاش، چیزهایی نصیبم شده که خودم را مستحق داشتنش نمیدانسته ام. حالا رسیده ام به اینکه، درست نیست اینکه بخواهیم زندگی را جدی بگیریم. اینکه خودمان را مسئول همه چیز بدانیم و بخواهیم به خودمان زیادی سخت بگیریم.

باید اعتراف کنم که من هم مثل رضا کیانیان در همیشه ی زندگی ام، خودم را آدم خوش شانسی میدیده ام. خلق و خویی که دارم، پدر و مادری که دارم، خانواده ای که در آن متولد شده ام. دوستانی که در مسیر زندگی ام قرار گرفته اند. مدیر بسیار خوب دبیرستانمان، استاد درس فیزیک 1 در دانشگاه، همه و همه، چیزهایی هستند که می توانستند نباشند. ولی خدا را شکر که بودند و در بودن من به بودنشان ادامه میدهند.

*. ویدیوی تجلیل و بزرگداشت رضا کیانیان

  • امیرحا فظ

بارها روییدم
بارها پژمردم
تا بیاساید عشق،...

مجتبی کاشانی


* بشنوید، شعر تصویر عشق- سروده مجتبی کاشانی- با صدای پرنیان از وبلاگ شفا


  • ۱ نظر
  • ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۰
  • امیرحا فظ

قانون نباید از طبیعت پیروی کند بلکه قانون بایستی طبیعت را اصلاح کند. انسان ها قانون را برای حکمرانی بر ارتباطاتشان اختراع کردند. چگونگی ما و نحوه زندگی ما از قانون تاثیر می پذیرد. پیروی یا تخطی از قانون.

انسان ها آزاداند و آزادی آنها فقط با حق آزادی دیگران محدود می شود. مجازات یعنی انتقام. مخصوصا وقتی هدف ما آسیب رساندن باشد. این کار باعث جلوگیری از وقوع جرم نمی شود. اما قانون به چه حقی انتقام می گیرد؟ به نام معصومیت؟ آیا معصومیت قانون ها را تصویب می کند؟ آیا کسانی که قانون ها را تصویب می کنند معصومند؟

A short film about killing- krzysztof kieslowski

  • امیرحا فظ

جان آرمسترانگ، جایی در فصل چهارم از کتاب "شرایط عشق" اشاره میکند به تابلویی اثر شاردن. نام تابلو "غذا برای بیمار در دوره نقاهت" است. این تابلو در سال 1747، در اواخر پنجمین دهه از زندگی هنرمند کشیده شده است. زنی میانسال با دقت مشغول به جدا کردن پوست از تخم مرغ است. نویسنده کتاب* اینگونه می گوید: "آنچه در این تابلو جالب است حالت تفکرآمیزی است که ایجاد می کند. ما شخصی را که دوران نقاهت خود را می گذراند نمی بینیم، اما تیمارداری صبورانه زن از بیمار نمایان است. اگر عکس العملمان در برابر این تابلو فراخ دامنه تر باشد، در آن به چشم تصویری از نحوه به فعل در آمدن عشق در چیزهای کوچک نظر خواهیم کرد. هر کس که بتواند با تیمارداری این زن همدلی کند مجذوب فرهنگی شده است که بر اعمالی از این دست صحه میگذارد و کمک می کند که به آنها ارزش نهاده شود."

*شرایط عشق- جان آرمسترانگ- ترجمه مسعود علیا- انتشارات ققنوس.

  • امیرحا فظ

بینِ خاطره و حضور، بینِ بودن و نبودن فاصله‌ای نیست. آدم‌ها هستند که فاصله‌ها را می‌سازند. چُنین است که می‌شود دل داد و اصرار کرد و ماند، یا می‌شود پُشت‌پا زد به همه‌چیز و پُل‌ها را خراب کرد و آن دل‌دادگی را به طرفه‌العینی از یاد بُرد و در خیابان‌ها تنهای تنها قدم زد و بی‌خیالِ آن قهوه‌ی تازه‌دمِ فرانسوی، چشم‌به‌راهِ آفتابی شد که هنوز سر نزده است؛ آفتابی که انگار هیچ‌وقت سر نمی‌زند.

نوشته شده توسط محسن آزرم

  • امیرحا فظ

استاد پرسیده بود که اگر خودکارتان فقط به اندازه نوشتن یک کلمه جوهر داشت، چه می نوشتید؟

و من نوشته بودم "شجریان"

بشنوید رادیو هفدانگ

  • امیرحا فظ