فعالیتم در شبکههای اجتماعی را به حداقل رساندهام و از این بابت خیلی خوشحالم. عقیدهام این است که این ابزارهای مصنوعی در درجه اول آدمها را از خودشان دور میکند و در درجه بعد از همدیگر.
من با حضور و فعالیتم در شبکههای اجتماعی از خودم فاصله میگیرم. انگار چیزی میشوم که حقیقتا آن نیستم. ناخودآگاه از خود اصلیام فاصله میگیرم و به شخصی تبدیل میشوم که دوست دارد بیشتر و بیشتر مورد لایک قرار بگیرد.
انگار که فضای شبکههای اجتماعی یک لایف استایل جدید را برای مردم و روابطشان ایجاد کرده است. برای من اصلا خوشایند نیست اینکه میبینم، افراد وقتی در کنار چیز زیبایی قرار میگیرند، بجای لذت بردن از آن و زیستن در لحظه، اولین چیزی که به خاطرشان میآید، عکس گرفتن و به اشتراک گذاشتن آن با دیگران است.
شبکههای اجتماعی آدمها را وارد یک جو رقابتی کرده است. در این جو رقابتی، هر کس تعداد فالور بیشتری داشته باشد پیروز است. درست مثل پرنوگرافی که از غریزه انسان برای ایجاد صمیمیت و بقای نسل، سوء استفاده میکند، شبکههای اجتماعی هم از میل به دوست داشته شدن و مورد توجه قرار گرفتن، سوء استفاده میکنند.
شبکههای اجتماعی از دوست داشتن آدمها سوء استفاده میکنند. مثلا در شبکه اینستاگرام، افراد بیشماری هستند که از دوست داشتن دیگران در جهت منافع اقتصادی خود سوء استفاده میکنند. نمیفهمم، در کجای زمان، حس دوست داشتن آدمها، اینقدر به راحتی مورد تعرض و تجاوز واقع شده است؟ انگار که برای این دنیای سرمایه داری، هیچ شرم و حیایی باقی نمانده است. پول تبدیل به غایت آدمها شده است. آدمهای معتادشده به لایک، به دنبال پول بیشتری میگردند تا از طریق آن تعداد لایک بیشتری را نصیب خود کنند.
از همه اینها مهمتر مفهوم "دوستی" است که در این شبکهها مورد تعرض قرار گرفته است. بهنظرم، این شبکهها تعریف "دوست بودن" را با "آشنا بودن" همارز میدانند و از این طریق دوستیهای افراد را بسیار سطحی کردهاند. پیش از این شبکهها، شاید شخص دوستان بسیار کمی داشت، اما دائما با آنها در ارتباط بود. انگار که دلهایشان به یکدیگر نزدیکتر بود. قبلترها، دوست برای دوست خرج میکرد. منظور من فقط پول نیست. دوست از وقت خودش، از محبتش، از همدردیش، از احساساتش برای دیگری مایه میگذاشت. اما حالا چه! به یاد کامنتهای سطحی، نیمخطی و تک کلمهای شبکههای اجتماعی میافتم.
البته که شبکههای اجتماعی فوایدی هم دارند که من به هیچ عنوان قصد کم کردن از ارزششان را ندارم. مثلا راهاندازی کمپینهایی که آدمها رو نسبت به مسائل مهم هشیارتر میکنند. یا افرادی را به ما نشان میدهند که در زندگی روزانهمان بعید بود که با سالها جستوجو پیدایشان کنیم.
اما، ترجیح من این است که در فضای حقیقی نفس بکشم و فراموش شوم، تا اینکه در فضای مجازی، و در میان لایکها بخواهم خودم را به یک نوع جاودانگیِ حقیر نزدیک کنم. منظور من از نوشتن این پست این بود که آدم باید همیشه در استفاده از هر نوع تکنولوژی هشیار باشد و از آن در جهت اصالت دادن به زندگی خود بهره ببرد و نه آنکه به بردهای برای تکنولوژی تبدیل شود و زندگیش را تحت تاثیر آن قرار دهد.