جاودانگی- میلان کوندرا- ص278
لحظهنوشت: با تمام توان از زندگیت لذت ببر!
- ۰ نظر
- ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۱۸
لحظهنوشت: با تمام توان از زندگیت لذت ببر!
در رمان بار هستی بخشی وجود دارد که در آن یکی
از شخصیتهای زن، بنا بر شرایطی که در آن قرار دارد مجبور میشود که در قسمت بار یک
هتل نوشیدنی سرو کند. در یکی از روزها پسرکی به بار میآید و به این شخصیت زن علاقهمند میشود و سعی میکند هر طور که
شده سر صحبت را باز کرده و با او ارتباط برقرار کند. این شخصیت که ترزا نام دارد
متوجه رفتار پسرک میشود و زیاد او را تحویل نمیگیرد. دست آخر این پسر که در جلب
توجه ترزا موفقیتی بدست نمیآورد، بلند میشود و از او تقاضای شراب میکند. ترزا
هم از او تقاضای کارت شناسایی میکند چون بر اساس قانون فروختن شراب به افراد
زیر هجده سال ممنوع است. پسرک ناراضی هم بار را ترک میکند و پس از گذشت مدتی کم، دوباره به آنجا باز میگردد. اینبار، در حالی
که دهانش به شدت بوی شراب میدهد از ترزا تقاضای
لیموناد میکند.
(از اینجا به بعد را از متن کتاب نقل میکنم:)
ترزا گفت شما مست هستید!
پسر جوان نوشتهای را که پشت سر ترزا روی دیوار آویزان بود نشان داد:
((فروش مشروبات الکلی به افراد کمتر از هجده سال اکیدا ممنوع است.))
در حالی که با دست به ترزا اشاره میکرد گفت:
- شما حق دارید که به من مشروب ندهید ولی هیچ جا نوشته نشده که من حق ندارم مست بشوم.
95 هم تمام شد و رفت. مهمترین ویژگی امسال برای من آشنایی و توجه به حضور "سرگردانی" بود. چیزی که هنوز هم ادامه دارد و حالا که این مطلب را مینویسم به این نتیجه رسیده ام که عدم قطعیت یکی از مهمترین ویژگیهای راهیست که من برای زندگیم انتخاب کرده ام. این را هم فهمیدم که وجود عدم قطعیت در زندگی، حس آزادی بیشتری به من القا میکند. تنها کاری که برای ادامه مسیر باید انجام دهم اینست که به خودم سخت نگیرم.
به این نتیجه رسیدم که هر چه توجهم را به خدا بیشتر کنم ایمانم قوی تر میشود.
از حس و حالهای معنوی خوبی که سالهای قبل داشتم، خبر کمتری بود و انگار که کم کم داشتم به این نتیجه میرسیدم که همه چیز به عادت تبدیل میشود.
به طور مرتب ورزش میکردم و حس و حال و روحیه بهتری داشتم.
یکی از مهمترین اهداف امسالم این بود که بیشتر در لحظه حال زندگی کنم و سعی کنم در هر کاری که انجام میدهم حضور قلب بیشتری داشته باشم که فکر میکنم خدا رو شکر پیشرفت قابل قبولی در این زمینه داشته ام.
دوره 6 جلسه ای تفسیر سوره حدید و 15 جلسه از دوره "در حضور حضرت مولانا" از دکتر سروش را گوش کردم.
در یک دوره چهار جلسه ای برای آموزش نویسندگی شرکت کردم و با مطالب جدید و جالبی روبرو شدم.
دو فصل از سریال فرندز رو هم دیدم :)
کتاب هایی که امسال خواندم
آهستگی- میلان کوندرا
Charles Duhigg - The Power of Habit
I can do it- luis Hay
The willpower instinct- Kelly McGonigal
شبهای روشن- داستایوسکی
در سرزمین محکومان – کافکا
پرنده خارزار- کالین مک کالو
فیلم هایی که امسال دیدم
Revenant
Pianist
Before sunset
Before Midnight
The Children of Man
In praise of Love
Gloomy sunday
Wolf Children
Amelie
دونده
زیستن (کوروساوا)
Lolita
The girl on the bridge
When Harry met Sally
Momento
inside out
maggie's plan
The Mirror
A Married woman
Eternity and a day
seven samuraee
breathless
Talk to her
ایثار (تارکوفسکی)
فروشنده
A Very Long Engagement
من لاتاری ثبت نام نکرده و هیچوقت ثبت نام نمیکنم. نه اینکه از اوضاع و احوال و شرایطی که در آن زندگی می کنم کاملا راضی باشم و بگویم همه چیز گل و بلبل است. مشکلات وجود دارند ولی پاک کردن صورت مسئله هم کار اشتباهی است. زندگی در آمریکا شوخی نیست. معنی کار کردن در آمریکا و کار کردن در مملکت نفت خیز ما فرق میکند. تصمیم گرفتن (همراه با عجله) برای مهاجرت و کلا جوگیر بودن برای اینکه به هر قیمتی از کشورمان فرار کنیم، کار اشتباه و بچه گانه ای است. میلان کوندرا جایی در نوشته هایش گفته بود: "هیچ آدم خوشبختی سرزمینش را ترک نمی کند." و خوشبختی چیزی است که در دنیای درونمان باید به دنبالش باشیم.