مست بودن،...
در رمان بار هستی بخشی وجود دارد که در آن یکی
از شخصیتهای زن، بنا بر شرایطی که در آن قرار دارد مجبور میشود که در قسمت بار یک
هتل نوشیدنی سرو کند. در یکی از روزها پسرکی به بار میآید و به این شخصیت زن علاقهمند میشود و سعی میکند هر طور که
شده سر صحبت را باز کرده و با او ارتباط برقرار کند. این شخصیت که ترزا نام دارد
متوجه رفتار پسرک میشود و زیاد او را تحویل نمیگیرد. دست آخر این پسر که در جلب
توجه ترزا موفقیتی بدست نمیآورد، بلند میشود و از او تقاضای شراب میکند. ترزا
هم از او تقاضای کارت شناسایی میکند چون بر اساس قانون فروختن شراب به افراد
زیر هجده سال ممنوع است. پسرک ناراضی هم بار را ترک میکند و پس از گذشت مدتی کم، دوباره به آنجا باز میگردد. اینبار، در حالی
که دهانش به شدت بوی شراب میدهد از ترزا تقاضای
لیموناد میکند.
(از اینجا به بعد را از متن کتاب نقل میکنم:)
ترزا گفت شما مست هستید!
پسر جوان نوشتهای را که پشت سر ترزا روی دیوار آویزان بود نشان داد:
((فروش مشروبات الکلی به افراد کمتر از هجده سال اکیدا ممنوع است.))
در حالی که با دست به ترزا اشاره میکرد گفت:
- شما حق دارید که به من مشروب ندهید ولی هیچ جا نوشته نشده که من حق ندارم مست بشوم.