میگوید آهنگ ایرانی هم روی گوشی دارم! کلی وقت دنبالش میگردد و بعد آهنگ
شروع میشود. از همان ابتدا تشخیص میدهم یک آهنگ از آغاصی. با هم بلند
میخوانیم: آمنه آمنه چشم تو جام شراب منه :)
- ۳ نظر
- ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۱:۵۴
میگوید آهنگ ایرانی هم روی گوشی دارم! کلی وقت دنبالش میگردد و بعد آهنگ
شروع میشود. از همان ابتدا تشخیص میدهم یک آهنگ از آغاصی. با هم بلند
میخوانیم: آمنه آمنه چشم تو جام شراب منه :)
ازدواج نکرده بود. هیچ ادعایی نداشت، اما ما همیشه فکر میکردیم که خودش را وقف ما و مدرسه کرده است. وقتی به کلاس سوم رسیدیم معلم دین و زندگیمان در بخشی که مربوط به احترام به پدر و مادر بود گفت: "پیش خودمان بماند، او یک نمونه است از وقف زندگی برای پدر و مادر" و گفت که پدرش هشت سال است که به کما رفته و تمام کارهای خانواده را او انجام میدهد. بعد از چند سال که ما از مدرسه رفته بودیم پدرش از دنیا رفت و مادرش هم درست یک سال بعد از آن. میگفتند، با یکی از خواهرهایش که مجرد مانده بود در خانه پدریشان زندگی میکنند. امروز شنیدم که خواهرش بعد از دو سال تحمل بیماری سرطان، او را تنها گذاشته است.
عاشق شریعتی بود. صبحها در صبحگاه برایمان شعرهای سیمین بهبهانی را میخواند. ساعتها وقت میگذاشت تا زندگینامه مشاهیر را برایمان تهیه کند و از این راه به ما انگیزه میداد. اصلا هم برایش مهم نبود که نیم ساعت از زنگ اول را به برگزاری صبحگاه بگذراند! اینطور بود که با روحیه و خوشحال به کلاس میرفتیم. آن روزها فکر میکردم که به جای احمدینژاد، اداره امور مملکت باید با او سپرده میشد. شاید او اولین کسی بود که چشمهایم را به نور مهربانی روشن کرد. اولین کسی بود که میدیدم به کارش ایمان دارد. بیشک، او یکی از بزرگترین آدمهاییست که در زندگیم دیدهام. امروز که فکر میکنم، میبینم که او هنوز هم با حرفهایش و کردارش و رفتارش، بر ملک وجود من حکم میراند...
یادم میآید در یکی از پادکستهایی که منسوب به استاد ملکیان بود، خلاصه تاریخ اینگونه بیان شده بود که آدمها میآیند، رنج میکشند و میروند. حالا با دیدن این فیلم، من فکر میکنم، آدمهایی هم هستند که میآیند، عشق میورزند و میروند. آدمهایی که تعریفشان دربارهی موفقیت را از بیرون نمیگیرند بلکه به سعادت فکر میکنند و به دنیای درونشان خیره میشوند تا راه مرحمت را در پیش بگیرند. تا آسان از کنار دیگری عبور نکنند و جواب معادلات پیچیدهی این دنیا را از راههای مشکلتر اما زیبا و دلپذیرتری بدست آورند.
"داستان ماری" فیلمی خوشساخت، زیبا و تکاندهنده (و برای من سنگین) است در مورد زندگی، نور، عشق، محبت و مرگ.
*. تشکر از مهدیار عزیزم بابت معرفی این فیلم.
**.داستان ماری (Marie's Story)ٰ، Jean-Pierre Améris، سینمای فرانسه، 2014.
لحظهنوشت: با تمام توان از زندگیت لذت ببر!
یکی از چیزایی که از مهدیار عزیز یاد گرفتم این بود که سعی کنم تقویمی نباشم. یعنی برای اینکه فلان کار رو انجام بدم منتظر این نباشم که تقویم به من دستور بده. مثلا برای اینکه بخوام تغییری توی خودم انجام بدم تا شنبه هفته آینده صبر نکنم. برای اینکه به مادرم بگم که دوسش دارم منتظر روز مادر نمونم. یا برای اینکه به دوستی بگم که به یادشم و برام عزیزه تا عید صبر نکنم تا بخوام یه پیامک براش بفرستم. به نظرم آدمها به این قضیه عادت کرده اند و صبر میکنند تا فلان روز خاص برسه تا فلان عمل خاص (بخوانید مراسم) رو به جا بیارند. در حالت قبل انگار آدما سعی میکنن تا موقعش برسه، بعد یه دفعه بووم! البته شادی حاصل از انجام کار هم زیاد مهمون آدم نیست. ولی توی این حالت جدید که آدم منتظر تقویم نیست که بهش بگه چه کار کنه، انگار شادیهای کوچیک ذره ذره میان و خودشون رو بین لحظه های زندگی جا میدن. اینطوری شاید حسرت انجام خیلی از کارها هم به دل آدم نمیمونه!
توی صف سلف پشت سرم بود. نمی شناختمش.
سلام کرد و پرسید: ادامه تحصیل توی ایران فایده ای هم داره؟
بهش گفتم بستگی به این داره که چجوری به زندگی نگاه کنی.
لبخند زد، گفت: جوابت برایم قانع کننده بود!
واجب شد عکسی که همیشه توی کیف پولم دارم رو نشونش بدم، بهش گفتم به نظرت این شکل چیه؟
اول خندید، بعد نگاهم کرد و گفت: فیل توی شکم مار بوآ؟! :)
*.عنوان و عکس: شازده کوچولو- ترجمه محمد قاضی.