چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

هرگز حضورِ حاضرِ غایب شنیده ای؟!
من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است،...
سعدی

۲۱ مطلب با موضوع «در حال و هوای عشق» ثبت شده است

همانگونه که انتظار میرفت به خلوت خود نزدیک تر شده ام.

هیچ چیز مرا با دنیای جنب و جوش های هنری محیط پیوند نمی دهد.

انگار در بیرون چیزی نمی گذرد. نشستن و برای دل خود کار کردن بیشتر پسند خاطر من است. از روزی که آمده ام تا کنون کاری نپرداخته ام. اما شتابی نیست. دیر یا زود فرصت کار فراهم خواهد آمد.

گرمای نیمروز مرا از نوشتن باز می دارد،...

سهراب سپهری- هنوز در سفرم


پی نوشت:

- دو تا دنیا رو دارم به خوبی احساس میکنم. دنیای درونم و دنیای بیرونم. قبلترها هم تمایز این دو را تشخیص میدادم، اما نه به این وضوح. نه با این کیفیت! انگار روزها و شب های تنها بودن در خوابگاه مرا به خلوت خودم نزدیک تر کرده باشند. قبلترها، دنیای بیرونم بر دنیای درونم غلبه داشت و حکمرانی می کرد. به خاطر خواسته های بیرونی ام که اصلا معلوم نبود از کجا می آیند و من چرا این خواسته ها را دارم، کلا به دنیای درونم توجهی نمی کردم. از نظر فکری، یکی بودم مثل سایر اطرافیانم. خودم را با دیگران مقایسه می کردم و در رقابت می دیدم. میگفتم ببین فلانی چه چیزهایی دارد و تو نداری و ناراحت میشدم. به همین راحتی. به داشتن فکر میکردم و از بودن غافل بودم.


- در دنیای بیرون چیزی نمی گذرد. چه لذتی دارد نشستن و برای دل خود کار کردن. چه لذتی دارد کارهایت را تمام و کمال آن جور که خودت دوست داری انجام دهی و برایت مهم نباشد که دیگران در موردت چه فکر می کنند. در این دنیای بیرون، در این جشن بی معنایی، هر کس از دیدگاه خودش، از دیدگاهی که آن فرد خودش هم نمیداند آن را از کجا پیدا کرده، تو را قضاوت می کند. در دنیای بیرون باید بنشینی و به همه این چیزها لبخند بزنی. در دنیای بیرون باید زندگی را برای خودت به یک تفریح تبدیل کنی و خودت را سرگرم نگه داری. اما باید یادت بماند که تو یک انسان هستی و انسان یک موجود اجتماعی است. درست است که به قول سهراب در میانه نفس کشیدن دشوار است، تو نباید کناره بگیری. باید به بهترین نحوی که می توانی تلاشت را به کار گیری و این دنیای بیرونی را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنی.


- نپرسیم و با خود بمانیم و درون خویش را آب پاشی کنیم و در آسمان خود بتابیم و خویشتن را پهنا دهیم (سهراب). خوشبختی چیزیست که از درون سرچشمه می گیرد. برای من، به دنبال خوشبختی رفتن در دنیای بیرون چیزیست که دیگر معنای خودش را از دست داده. به دنبال خوشبختی رفتن در دنیای درون همان چیزیست که ما را به کودکی مان نزدیکتر می کند. فکر میکنم، به اینکه در دنیای درون باید خودم را بپذیرم و دوست بدارم. باید هنر عشق ورزیدن را یاد بگیرم. و باید بدانم که آرامش دنیای درونم را از این طریق تا حد زیادی در اختیار دارم. 


  • امیرحا فظ

یک. بیشتر از هرچیز خدا را به خاطر دوست های خوبی که به من داده است شکر میکنم. دوستانی که بی دریغ به من روشنایی می­بخشند و مرا گرم می­کنند.

دو. نسبت به گذشته این روزها "بی معنایی" را زیر نور شدیدتر و روشن کننده تری می بینم. "بی معنایی" دوست من، جوهر زندگی است. همیشه و همه جا با ماست. حتی جایی که کسی نمی­خواهد ببیندش، حی و حاضر است:  در فجایع گوشه و کنار دنیا، در جنگ­های خونین، در سخت­ترین مصیبت­ها. شهامتی بسیار باید تا بتوان در شرایط سخت و غم انگیز "بی معنایی" را بازشناخت و به اسم صدایش کرد. اما باز شناختنش کافی نیست باید دوست داشتنش را یاد گرفت.

جشن بی معنایی- میلان کوندرا- صفحه 126

سه. هر انسانی به اراده خداوند در جهان پدیدار شده است. خداوند انسان را به گونه ای آفریده است که هر انسانی می تواند روحش را نابود کند یا آن را برهاند. وظیفه انسان در زندگی رهایی روح خودش است. برای رهاندن روح باید خدا گونه زیست. و برای خدا گونه زیستن باید از همه لذت های زندگی دست شست، زحمت کشید، سر فرو آورد، تحمل کرد و بخشنده بود.

اعتراف- تولستوی

 

چهار. امروز تولدم بود. به این فکر می­کردم که سال گذشته چقدر به دنبال معنایی برای زندگی ام می گشتم. با آدم های زیادی در این باره صحبت کردم. پیر، جوان، فقیر، خیلی پولدار، فیلسوف، پروفسور، آخوند (از نوع بدون عمامه اش البته :))، بیشترشان به این موضوع فکر نکرده بودند. و آنها که فکر کرده بودند یا بر اساس عقاید خودشان حرف های کلیشه ­ای میزدند یا به من توصیه می کردند که به این چیزها فکر نکنم. در این مورد بیشتر از همه از صدیق قطبی عزیز و دکتر آرش نراقی سپاسگزارم.

به معنای زندگی ام نزدیک شدم. برای من معنای زندگی یک امر ثابت نیست. چیز دیگریست. هر روز که از خواب بیدار می شوم فرق می کند. بزرگ و کوچک می شود، دور و نزدیک می شود، روشن و تاریک می شود. اما هست. و همین که هست، دلم را خوش می کند و گرم می کند برای ادامه این راه...

پنج. "فلسفه ای برای زندگی" نوشته ویلیام اروین را خواندم. کتابی بود که با روحیات من فوق العاده سازگار بود. خیلی از کارها را انجام می دادم ولی دلیلی برای انجامشان نداشتم. حالا دارم. از این کتاب بسیار آموختم. حالا فکر می کنم (با خواندن این کتاب) در انتخاب ارزش­ها و اهدافم برای زندگی اشتباه نکرده ­ام و راه درستی را در پیش گرفته ­ام.

شش. بدون هیچ­گونه لذت، هدف، فعالیت یا جاه­ طلبی، در حالی که زندگی پیش رویم پایان یافته و با آگاهی از رنجی که به پدر و مادرم داده ­ام، از خوشبختی اندکی برخوردارم....

مارسل پروست

*تصویر از "درخت زندگی"- ترانس میلیک

  • امیرحا فظ

علت عاشق ز علتها جداست/ عشق٬اسطرلاب اسرار خداست

عشق آن باشد که حیرانت کند/ بی نیاز از کفر و ایمانت کند،...  

"مولوی" جان


شهرام ناظری _ ارکستر فیلارمونیک لس آنجلس


  • امیرحا فظ

استاد پرسیده بود که اگر خودکارتان فقط به اندازه نوشتن یک کلمه جوهر داشت، چه می نوشتید؟

و من نوشته بودم "شجریان"

بشنوید رادیو هفدانگ

  • امیرحا فظ

چه در تلاوت قرآن چه در ترانه چنگ

چه در لطافت باران چه در صلابت سنگ

تو عاشقانه مرا زار زار بوسیدی

مرا به شیوه ابر بهار بوسیدی

مگر هنوز ز حافظ بقایتی باقی است

که قسمت من و تو احتیاج و مشتاقی است

روم به روم که شوق از نیاز حاصل نیست

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

"شاعر معاصر"**

 

 

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد/ ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

 "حافظ"

در پیشگاه حافظ نیاز بردن نزد معشوق نصیب عاشق است  و شأن معشوق بی‌نیازی، بی‌اعتنایی و استغناست. عاشق زارزار می‌گرید، می‌لرزد و می‌میرد از دوری معشوق; معشوق اما از حال عاشق بی‌خبر است. از یک‌سو نیاز و از سوی دیگر اشتیاق.

 

چون درین دل برق مهر دوست جست/ اندر آن دل دوستی می‌دان که هست

 "مولوی"

مولوی جان اما، عشق را دوسویه می‌داند. عاشقی فقط نزد عاشق نیست، نزد معشوق هم هست. در این صورت همین‌که یک‌طرف عاشق شد باید بداند که در طرف دیگر نیز عشق حضور دارد. اما حکم عشق نزد عاشق با حکم عشق نزد معشوق فرق دارد. عشق عاشق را زار و نزار می‌کند و معشوق را فربه و زیبا.

 

*این یادداشت از یکی از سخنرانی‌های دکتر سروش برداشت شده است.

**متاسفانه نام شاعر را پیدا نکردم.

  • ۱ نظر
  • ۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۵۹
  • امیرحا فظ