و رویا ما را نجات خواهد داد،...
آملی تنهاست، شاید مثل هر کدام از ما آدمها،ولی آملی با
بقیه آدمها فرق دارد، آملی در چنین دنیای مردهای ترجیح
میدهد که در رویا زندگی کند. آملی به چیزهای کوچک نگاه میکند و از دیدن آنها لذت
میبرد،... چقدر هر کدام از ما میتوانیم شبیه به آملی باشیم. میتوانیم عاشق باشیم و از
صبح تا شب کارهای خوبی که دوست داریم بکنیم. در دنیایی که همه عادت کردهاند به
داشتن احساس بد، بدون اینکه بقیه متوجه بشوند به آنها کمک کنیم و احساس خوب هدیه
بدهیم، خودمان خوشحالتر بشویم و دنیا را کمی رنگیتر کنیم. و با همه ی این احوال، شب،
وقتی که خسته از بدیها به خانه برمیگردیم حوصله هیچ چیز و هیچکس را نداشته باشیم و
به این فکر کنیم که مثلا ای خدا (یا هر چی که بهش اعتقاد داریم!)، این حق من نیست،
منی که،... چرا که شاید گاهی وقتها به این فکر بیفتیم که این دنیا خیلی بدتر از این حرفاست که ما به تنهایی بتوانیم
از پسش بربیایم.
*: غافلگیر شدم. بیشتر شبیه به خواب بود تا فیلم. واقعا
قشنگ بود. خیلی وقت بود که از دیدن یه فیلم به این اندازه لذت نبرده بودم. همه چیز
این فیلم از جمله فیلم بردای، کارگردانی، داستان و البته موسیقی زیبای متن، باعث
شد که من در یک کلام عاشقش بشوم.
**: ژانپییر ژُنه بعد از
نمایش عمومی فیلمش، گفته بود که زندگی واقعی [زَهر] را میشود همیشه دید؛ از
پنجرهیِ کافهای در پاریس، یا با دوربینی
کوچک که زندگی آدمها را، بیاجازه، میکاوَد. امّا، جای خیال،
جای چیزی که پادزَهر باشد، خالیست و آدمها اگر به بَقای
خود علاقه دارند و میخواهند مُنقرض نشوند، باید فکری برای این قضیه بکنند. "از اینجا"
***: آملی (Amélie)ٰ، ژان پییر ژونه، سینمای فرانسه، 2001