چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

هرگز حضورِ حاضرِ غایب شنیده ای؟!
من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است،...
سعدی

پدر کودک اصفهانی پول به همراه ندارد.

دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۴:۴۹ ب.ظ

یک. باید اعتراف کنم که از پزشکی بدم می آید. بیشتردانشجویانی که پزشکی می خوانند، غرور  برشان می دارد. تبدیل به آدمهای از خود راضی می شوند. به دیگران از بالا نگاه میکنند و فکر میکنند تافته ای جدابافته از دیگران هستند. دریغ از اینکه همه فرقشان با بقیه این است که حفظیاتشان بیشتر از بقیه بوده و چهار تا تست توی کنکور بیشتر از بقیه زده اند. چند سال از عمرشان را صرف خواندن درس های سخت کرده اند و این بهانه ایست برای اینکه به هر قیمتی شده، انسان های پولدار و از طبقه بالای جامعه باشند.

  

دو. از محیط بیمارستان بیزارم. دوازده فروردین امسال، آخرین شبی که پیش مادربزرگم بودم، از بدترین شب های زندگیم بود که داشت در بیمارستان می گذشت. از تجویز اشتباه پزشک و وخیم کردن حال مادربزگ عزیزم چیزی نمی گویم. خدایش بیامرزد. در اتاق کنار، پیرزنی افغانی بستری بود. بیماریش را نمی دانم ولی حالش به گونه ای بود که تنفس مصنوعی به او وصل کرده بودند. بر بالین مادر پسری بود با چشم های سبز و موهای گندمی. آمد و برایم درد دل کرد. گفت: دو روز است مادرم مثل یک تکه گوشت افتاده است روی تخت. دکترها میگویند امیدی به بهبودش نیست. خواهرها و برادر هایم اینجا نمی آیند. هر شب یک و نیم میلیون از من میگیرند. ندارم. خوب یادم می آید، چشم هایش پر از اشک بود که تکرار کرد: ندارم. روز بعد وقتی از مادرم سراغ آن پیرزن افغانی را گرفتم. میگفت: پسر، پرده های اتاق مادر را کشیده بود و  نزدیکی های ظهر همان روز، مادر جان خود را از دست داده بود. به این فکر می کردم که این مادر در چه شرایطی و چگونه بچه هایش را بزرگ کرده بود. با تمام وجودم به یک تراژدی برخورد کرده بودم. پسری که مادرش را دوست داشت و ... .


سه. خواندن این مطلب بهانه ای بود برای نوشتن این چند خط.

  • ۹۴/۰۹/۱۶
  • امیرحا فظ

زندگی

نظرات (۳)

  • پرهون | Printemps
  • باعث تاسف و تاثره این اتفاق ها! با این حال نمیشه پزشک ها رو دوست نداشت. این بی وجدانی ها هرچند در زمان ما سر به افلاک گذاشته اما شغل نمی شناسه. ما توقعمون به نسبت بقیه از پزشک ها بیشتره. وقتی برای یک دانشجوی پزشکی هدف درآمد و کسب جایگاه اجتماعی برتر به جای نوعدوستی و خدمت به خلق باشه، خب طبیعتا ما با موجودی سنگدل مواجهیم که مرگ و نیستی آدم ها براش بی اهمیته و تبدیل به یک کالبد سنگی شده.
    به نظرم مواجهه با خون، و ابزارآلات پزشکی واقعا علاوه بر شجاعت و جرئت به آدما قساوت می ده! پزشکِ عاطفی نمی تونه اونطور که باید موفق باشه چون عواطفش منجر به ضعفش در کار میشه. باید قبل از هر چیز ریشه این پول پرستیِ لعنتی رو خشکوند! هرچی می کشیم از این طمع های مادیه.
    پاسخ:
    کاملا درسته، موافقم.
    خیلی اتفاق ناراحت کننده ای بود...
    ولی لازم میدونم یه چیزایی بگم از پزشکا :)
    این که بیشتر دانشجوهای پزشکی مغرور هستند رو قبول دارم ،این که بیشتر از بالا به بقیه نگاه می کنند رو هم ،حتی شاید خود شیفتگی هم باشه ی کمی :)
    ولی میدونید این ها به نظرم دلیل دارن همشون.دلایلش زیاده این جا نمیشه گفت همه رو
    من خودم خیلی حواسم به این بوده که یه وقت با کسی با غرور رفتار نکنم یا از بالا بهش نگاه نکنم ،تو حاشیه وبلاگ قبلیم(samii1n1) هم یه جمله براش نوشته بودم یعنی میخوام بگم یکی از دغدغه هام بود .ولی می دونید از یه جایی به بعد اطرافیان مجبورت می کنن که این جوری بشی .مغرور بودن و از بالا به بقیه نگاه کردن غلط ه و توجیه نداره ولی ادمیزاد هم تا یه جایی تحمل داره بعد که از حد تحملش بگذره بقیه رو زیاد جدی نمیگیره.
    این که دوست بالایی میگه پزشکی قساوت میاره رو اصلا قبول ندارم و این که میگن اگه قساوت نداشته باشه و  عاطفی باشه توی کارش دچار ضعف میشه.اتفاقا موفق ترین پزشکا با اخلاق ترین و عاطفی تریناشون بودن.تحمل خون و ابزار الات پزشکی و اینا معنیش این نیست که تو بهشون عادت میکنی و دچار قساوت میشی تو فقط توانایی این رو پیدا میکنی که تو این شرایط بهتریرن برخورد رو داشته باشی و خودت رو کنترل کنی همین.
    پزشکای خوب و با اخلاق خیلی خیلی زیادن ولی واقعا نمیدونم چرا خیلی کم ازشون حرف می زنیم .ادمایی مثل این پزشکی که تو اصفهان بودن واقعا تعدادشون انگشت شماره ولی نمیدونم چرا این تعداد انگشت شمار رو  انقدر بزرگ میکنیم. تا یه اتفاق این شکلی پیش میاد همه جبهه گیری می کنن و شروع میکنن به گفتن حرف هایی که مثل این که پزشکا پول پرست هستند و پول زیادی این جوریشون کرده و ...گرون بودن هزینه های درمان و وجود ادم هایی مثل اون اقایی که شما تو بیمارستان دیدید که تقصیر پزشک نیست.
    میدونید قصدم دفاع از پزشکا یا دانشجوهای پزشکی یا دفاع از خودم نیست.به نظر من این رفتار قساوت ه .این که یه جامعه ای رو که واقعا زحمت کشیدن و به این جایگاه رسیدن رو این جوری قضاوت کنیم.و ی تعداد محدود رو هی مثال بزنیم و بزرگ کنیم.و اطمینان داشته باشین تنها فرق دانشجوهای پزشکی با بقیه این نیست که حفظیاتشون بهتر بوده(ک تو قبولی پزشکی حفظیات واقعا اهمیت نداره رشته های علوم انسانی بیشتر این جوری هستن)و چار تا تست بیشتر زدن و چند سال بیشتر درس خوندن(ک این خودش واقعا خیلی ه ).

    چ قدر حرف زدم :))

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی