به دوراهی که رسیدیم، تقریبا چهار ساعت راه رفته بودیم. مجبور بودیم صبر کنیم تا همه بچه ها برسند. طبق معمول حمید آخر همه میآید. او پشتیبان و مدیر گروه است. وقتی که او آخر میآید یعنی اینکه هیچ کس نمیتواند در میانه راه از گروه جدا شود. به هر ترفندی بچه ها را بالا میکشد. حمید از راه می رسد. چپ یا راست؟ شک دارد، در یک لحظه تصمیمش را میگیرد، میگوید که باید از چپ برویم.
راه را اشتباه انتخاب کرده ایم! تقریبا یک ساعتی مسیرمان دورتر میشود. اما چه اشتباه خوبی، بعد از نیم ساعت پیشروی وارد یک دره میشویم. یک جای بکر و زیبا. صدای آواز پرندهها، صدای باد و صدای آب. بیشک بهشت باید جایی شبیه به اینجا باشد،..
- ۴ نظر
- ۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۱