- ۱ نظر
- ۲۷ بهمن ۹۵ ، ۱۳:۲۰
یکی از چیزایی که از مهدیار عزیز یاد گرفتم این بود که سعی کنم تقویمی نباشم. یعنی برای اینکه فلان کار رو انجام بدم منتظر این نباشم که تقویم به من دستور بده. مثلا برای اینکه بخوام تغییری توی خودم انجام بدم تا شنبه هفته آینده صبر نکنم. برای اینکه به مادرم بگم که دوسش دارم منتظر روز مادر نمونم. یا برای اینکه به دوستی بگم که به یادشم و برام عزیزه تا عید صبر نکنم تا بخوام یه پیامک براش بفرستم. به نظرم آدمها به این قضیه عادت کرده اند و صبر میکنند تا فلان روز خاص برسه تا فلان عمل خاص (بخوانید مراسم) رو به جا بیارند. در حالت قبل انگار آدما سعی میکنن تا موقعش برسه، بعد یه دفعه بووم! البته شادی حاصل از انجام کار هم زیاد مهمون آدم نیست. ولی توی این حالت جدید که آدم منتظر تقویم نیست که بهش بگه چه کار کنه، انگار شادیهای کوچیک ذره ذره میان و خودشون رو بین لحظه های زندگی جا میدن. اینطوری شاید حسرت انجام خیلی از کارها هم به دل آدم نمیمونه!
حتی اگر به دوردست ترین نقاط تبعید شوم، همواره خوشبخت بوده ام. زیرا خوشبختی واقعی در اختیار خود انسان است. خوشبخت کسی است که شخصیت، نیت و اعمال خوبی دارد.
مارکوس اورلیوس
مامان امروز صبح از مسافرت برگشت. بیرون داره برف میاد و بوی کوفته برنجی فضای خونه رو گرفته. فعلا نمیتونم روی مطالعه ام تمرکز داشته باشم...
نبوغ واقعی آنست که در بزرگسالی حال و هوایی کودکانه داشته باشی.
آدولس هاکسلی
*. فکر میکنم مهمترین ویژگی بچه ها اینه که هیچی توی دنیاشون جدی نیست. هر چی که هست سرگرمیه،...
**. بچه ها خیلی از نیازهاشون رو از طریق گریه تامین میکنند ولی ما قادر به انجام این کار نیستیم.
اینکه ما نمیتونیم درک کنیم به چه دلیل اومدیم توی این دنیا و داریم زندگی میکنیم، اصلا به این معنی نیست که اومدن ما دلیلی نداشته باشه. منظورم این هم نیست که اومدن ما به این دنیا حتما باید دلیلی داشته باشه. نمیفهمم، چرا همیشه یِ خدا ما داریم دنبال دلیل میگردیم، اصلا نمیشه دلیل ها رو دور بیندازیم تا فرصت کنیم یکم از زندگیمون لذت ببریم؟!!