چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

هرگز حضورِ حاضرِ غایب شنیده ای؟!
من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است،...
سعدی

آدمهای معمولی را دوست دارم.  همانهایی که میشود با آنها سر یک میز نشست و در مورد سیاست، روش تربیت بچه ها، معنی زندگی و یا هر چیز دیگری به راحتی صحبت کرد. آدمهایی که با خودشان کنار آمده اند و خودشان را همانطور که هستند دوست دارند. این آدمها بلدند چطور مهربان باشند، چطور بخندند و چطور همدردی کنند. من چقدر خوشبختم که از این آدم های معمولی در اطرافم زیاد دارم.

  • امیرحا فظ

بشر در طول تاریخ درباره عشق دروغ گفته و الان خودش در دروغ خودش مانده است. عشق معجزه نیست، عشق خوشبختی نمی آورد، عشق از ما آدم دیگری نمی سازد و عشق شخصیت ما را عوض نمی کند. عشق فقط یک نیاز درونی به درگیری احساسی است که به انسانی دیگر داریم. عشق آن قدر ها افسانه ای و جادویی نیست. در این دنیای پر حادثه احتمال از دست دادن معشوق به هر علتی وجود دارد. هیچ وقت دنیا به آخر خط نمی رسد. بهترین معشوق، قابل جایگزینی است. بیش از حد بها دادن به عشق، می تواند یک ساز و کار دفاعی برای ارضای "راحت طلبی" ما باشد. خودشناسی، جرات وارد شدن به دنیای درونی و تلاش برای حل تعارض های آن، چیره شدن به فکرهای منفی و نشخوارهای ذهنی سخت است. حتی ورزش منظم، کتاب خوانی، و هر کاری که به رشد خودمان منجر شود سخت است. راحت ترین کار، پروراندن آرزوی یک عشق معجزه مانند است که به واسطه آن، یک شبه ره صد ساله را طی کنیم و همه مشکلاتمان حل شود. عشق این توانایی را ندارد. در طول تاریخ با داستان های پریان و ادبیات عاشقانه فریبمان داده اند. عشق، موهبتی است که باید جست و جویش کرد و آن را یافت. اگر هم روزی تمام شد، قابل جایگزین کردن است. و از همه مهمتر عشق یک نیاز است نه یک معجزه.

*. یکی از وبلاگهای بسیار خوبی که همیشه از آن استفاده برده ام، سلامت از نگاه یک روانپزشک است. این وبلاگ سعی میکنه که دید واقع بینانه ای نسبت به عشق انسانی به ما عرضه کنه. این در شرایطی هست که اکثریت قریب به اتفاق مردم در جامعه ما ناخودآگاه دیدگاهی رمانتیک نسبت به عشق دارند. این مطلب را از پستی با عنوان "عشق یک نیاز است نه یک معجزه" آورده ام.


  • امیرحا فظ

هم اتاقیم توی فیس بوکش عکس شخصی رو به من نشون میده که یک زمانی جمعه ها با هم توی آزمون قلمچی شرکت میکردند. در موردش میگه که تستهای ریاضی و فیزیک رو فقط با نگاه حل میکرد، همیشه هم نیم ساعت زودتر از سر آزمون بلند میشد و رتبه اش یک رقمی بود. بعد از قبولیش در دانشگاه شیراز از اونجا انصراف میده و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میره. هم اتاقیم میگه، من همیشه بهش حسودیم میشه که چقدر یک آدم میتونه پولدار و با استعداد و باهوش باشه. من در جواب بهش گفتم که خوب به خودت نگاه کن، مطمئنم تو هم یه چیزایی داری که اون نداره.

اصولا مقایسه خود با دیگری، مخصوصا شخص دیگری  که فقط از طریق دنیای مجازی بهش دسترسی داریم کار اشتباهیه. بعد هم اینکه خدا، هستی یا هر چی که اسمش رو بذاریم حتما یک دلیلی برای وجود ما داشته، که ما رو به وجود آورده، اینکه شخصی در فلان آزمون، فلان رشته، فلان دانشگاه، فلان جایگاه، آدم موفق تری به نظر میرسه دلیل بر این نیست که این آدم شخصیت والاتری نسبت به دیگران داشته باشه. به نظرم اینها همه ظواهر دنیایی هستند، اینها کفهایی هستند که روی آب دریا را پوشانده اند. به قول مولوی جان:

کف دریاست صورت های عالم

ز کف بگذر اگر اهل صفایی،...

*. عکس: فیلم سینمایی Hugo

  • امیرحا فظ

مامان میگه: وقتی شماها میشینید پای سفره و غذا میخورید، من از غذا خوردن شماها لذت میبرم.

  • امیرحا فظ

املت گوجه بادمجانی که امشب درست کرده بودم شور شده بود. س دو تا لقمه خورد و گفت من سیرم! من و ح به خوردنمان ادامه دادیم. به آخرهای غذا که رسیدیم، عذرخواهی کردم، گفتم ببخشید که شور شده. س گفت: آره خیلی شور شده، من روم نشد بگم، خوب شد خودت گفتی، ولی ح همچنان به خوردن ادامه داد و گفت: تا حالا تو عمرم املت به این خوشمزگی نخوردم،...

من هم فکر کردم که شاید دوست داشتن به همین معنی باشد که بتوانی غذای شور را بخوری و اتفاقا از خوردنش لذت ببری،...

  • امیرحا فظ

بهش گفتم تو کی رو میشناسی تو این دنیا که غم نداشته باشه، غصه نخوره؟

گفت: تو!

چشمام رو بازِ باز کردم، با حالت تعجب بهش گفتم: مطمئنی؟

گفت: آره.

لبخند زدیم به هم.

(پیش خودم سوال بود، که یعنی واقعا در مورد من اینطوری فکر میکرد؟)


*. بابا لنگ دراز عزیزم!

من رمز واقعی خوشبختی را کشف کردم

و اون اینکه باید تو زمان حال زندگی کرد.

و اصلا  افسوس گذشته رو نخورد.

مهم اینه که آدم بتونه با چیز های کوچیک خیلی خوش باشه.

جین وبستر

  • امیرحا فظ
در چه زمانی زندگی میکنیم؟ گذشته یا حال؟ یا به طور یکسانی در هر دو؟
 اصلا زمان چه تعریفی دارد؟  این ثانیه ها را چه کسی اختراع کرده است؟
بین هر دو عدد، بینهایت عدد وجود دارد و بین هر دو روز بینهایت زمان.
سوال اصلی اینجاست که آیا جادویی وجود دارد که ما را به درک عمیق این مفهوم و تجربه آن نزدیک کند؟

*:ابدیت و یک روز (Eternity and a day)ٰ، تئو آنجلوپولوس، سینمای یونان، 1998.


  • امیرحا فظ
یکی از پیش قضاوت هایی که در فرهنگ ما خیلی رایج هست و به وفور انجام میشه (البته من نمیدونم که در فرهنگ های دیگر هم وجود داره یا نه)، اینه که اگه شخصی وجود داشته باشه که کمتر صحبت کنه، فکر میکنیم که اون فرد یک آدم افسرده و غمگین هست. میخواستم بگم که میشه باور کنیم که اگه شخصی حرف نمیزنه این دلیل نمیشه که آدم شاد و خوشحالی نباشه. نمونه اش خود من :)
*.البته که داشتن شادی و داشتن غم به یک اندازه برای من ارزشمند هستند.
**. البته که آدم باید سعی کنه تا آنجایی که امکان داره برای ارزش داوری های دیگران نسبت به خودش، ارزشی قائل نباشه.
  • امیرحا فظ