چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

هرگز حضورِ حاضرِ غایب شنیده ای؟!
من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است،...
سعدی

دوست

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۲ ق.ظ
سرچشمه بود. سرچشمه‌ای از احساس خوب. کارهایش را سرِصبر انجام می‌داد. جوگیر نمی‌شد؛ شاید چون می‌دانست از زندگی‌اش چه می‌خواهد. حاضر نبود به قیمتِ پول هر کاری انجام دهد. با بقیه فرق داشت. روح داشت. زنده بود. برایش بدست آوردن اهمیت نداشت، دنبال راضی کردن دل خودش بود. از دوست دارم‌هایش کوتاه نمی‌آمد. خودِ خودِ خودِ خودش بود.
  • ۹۶/۰۸/۱۷
  • امیرحا فظ

دوستی

زندگی

چیزهای کوچک

نظرات (۵)

  • ام اسی خوشبخت
  • خداوند این دوست ها و دوستی ها رو زیاد کنه :)
    :))
    چه قشنگ
    سلام. چرا ماضی؟
    پاسخ:
    سلام مرضیه جان! چقدر خوشحالم کردی،...
    دوستیای دوران دانشگاه و آدم‌هایی که برای مدت محدودی در کنار هم هستند و بعد هر کدوم میرن دنبال زندگی خودشون.
    خودت هم تجربش رو داری،...
    خب خدارو شکر! فکر کردم نکنه اتفاق بدی برای اون دوست افتاده
    + هستم. یعنی می‌خونمتون :)


    پاسخ:
    مرسی که هستی ;)
    :))
    مرسی که مهربان هستی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی