آدم برنامه ریزی
نشستن و هدف گذاری کردن و برنامه ریزی کردن برای من یکی از سخت ترین و انرژی بر ترین کارهای دنیاست. موقع انجام این کار اضطراب میگیرم. مدام کار را نیمه تمام میگذارم و به هر بهانه ای خودم را به کار دیگری مشغول میکنم. مثل همین الان که وسط نوشتن برنامه کاری بهمن ماهم، آمده ام، و پست مینویسم. برای من، انجام این کار یکی از ضروری ترین هاست. از فردای روزی که برنامه هام و اهدافم رو نوشتم با آرامش و لذت بیشتری کار میکنم. انگار وقتی برنامه ریزی میکنم راحت تر و خیلی سریع تر میتونم کارها و پروژه هام رو انجام بدم.
یک بار وقتی این را برای یکی از دوستانم میگفتم در جواب گفت: "با انجام این کار دیگه تو یه آدم نیستی بلکه یک ماشینی!" حرفش درست با غلط. نمی دانم! به نظرم انسان باید همونجوری زندگی کنه که لذت بیشتری میبره، یا اینکه درد کمتری رو متحمل میشه. بی برنامه بودن برای من یعنی تبدیل شدن به یک انسان غیرموثر. این برای من مثل کابوسه که روزم رو به پایان ببرم، بدون اینکه کتابی خونده باشم، مقاله ای را پیش نبرده باشم، تفریح نکرده باشم و (هرچند خیلی کم) برای دیگران مفید نبوده باشم.
شبیه ماشین عمل کردن زمانی رخ میده که زمان انجام تمام این کارها هم دقیقا مشخص کنیم..که نه خیلی جالبه نه عملی..
اما اگه بدونیم هرکاری تقرییا چه زمانی میخوایم انجام بدیم و تا کجا باید برسونیمش و لیست این کارها و اولویت بندی شون و زمان لازم برای انجامشون یادداشت کنیم هم میتونیم به مهم ترین کارهامون برسیم ، هم از زمان درست استفاده کنیم هم در کوتاه مدت و هم بلند مدت لذت ببریم..