چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

...،در ره دل، چه لطیف است سفر

چیز دیگر

هرگز حضورِ حاضرِ غایب شنیده ای؟!
من در میانِ جمع و دلم جای دیگر است،...
سعدی

و چشمانش بدرقه من،..

پنجشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۰۲ ق.ظ

عزیزترین، می شنوم که تصمیم، جایگزین تردیدهایت می شود و ادامه کار متوقف می‏ ماند. هیچ کس باور نخواهد داشت که نگاه تیزبین فروغ در جامعه ای پدرسالار نتواند مادری شایسته را پیدا کند. مادر نمونه، شاید گمنام ترین مادر جوان از دست داده این مرز و بوم باشد. شاید نصرت بانو باشد که دختری چون تو را در دامان خود پرورش داد. شاید مادر من باشد، که سپید بود به سپیدی ماه و چشمان پرمهرش دو دریاچه از عسل، با گیسوانی به رنگ خرما و نقره که وقتی چادر سفیدش را بر سر می نهاد، شبهی بود ایستاده به قیام. و وقتی به سجود میرفت، سر بر شانه او می نهادم، او صبر میکرد، الله اکبر بلندتری میگفت و من برمیخواستم. او برمیخواست. دلش با خدا بود و چشمانش بدرقه من و مهرش برکت تمام زندگی ام.

بهترین، هیچ کس جز من نمی داند که تلاطم درون تو از عمق چه عاطفه ایست...

بانوی اردیبهشت- نویسنده و کارگردان: رخشان بنی اعتماد

  • ۹۴/۱۱/۰۱
  • امیرحا فظ

زندگی

عشق

نظرات (۱)

عاشق انتخاباتت هستم :-)
ینی انتخاب هات عالی هستن
پاسخ:
ولی این چه قانونیست که من و تو در نیمه راه زندگی زیباترین حقیقت بودنمان را انکار کنیم...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی